چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟ بیایید از عشق صحبت کنیم
تمام عبادات ما عادت است به بی عبادتی کاش عادت کنیم
چه اشکال دارد پس ز هر نماز دو رکعت گلی را عبادت کنیم
به هنگام نیت برای نماز به الاله قصد قربت کنیم
چه اشکال دارد که در هر قنوت دمی بشنو از نی حکایت کنیم
چه اشکال دارد در ایینه ها جمال خدا را زیارت کنیم
مگر موج دریا ز دریا جداست چرا بر ((یکی)) حکم ((کثرت)) کنیم
پراکندگی حاصل کثرت است بیایید تمرین وحدت کنیم
((وجود ))تو عین ((ماهیت)) است چرا باز بحث ((اصالت)) کنیم
اگر عشق خود علت اصلی است چرا بحث معلول و علت کنیم
بیا جیب احساس و اندشه را پر از نقل مهر و محبت کنیم
پر از گلشن راز ،از عقل سرخ پر از کیمیای سعادت کنیم
بیایید عین عین القضات میان دل و دین قضاوت کنیم
اگر سنت اوست نواوری نگاهی هم از نوبه سنت کنیم
مگو کهنه شد رسم عهد الست بیایید تجدید بیعت کنیم
برادر چه شد رسم اخوانیه؟ بیا یاد عهد اخوت کنیم
رعایت کن ان عاشقی را که گفت : بیا عاشقی را رعایت کنیم
دست عشق از دامن دل دورباد!
می توان ایا به دل دستور داد؟
میتوان ایا به دریا حکم کرد،
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را ایا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود:باید ایستاد؟
انکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد...
قیصر امین پور
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود...خدا شهری داشت که ساکنین اونجا همه بچه بودن ..
زندگی مردم اون شهر زیبا بود...گوش بده..همش دنبال بازی بودن و برای خندیدن منتظر علت نبودن..
یکی گفت بریم بازی..بقیه گفتن باشه چه بازی ؟گرگم به هوا..؟قائم موشک؟اتل متل ؟باشه بریم گرگم به هوا..جالب بود توی ده بیست سی چهل خدا خدا میکردن که گرگ نشن..
یکی میخواست نقاشی بکشه دوست داشت خونه اش نارنجی باشه پرنده هاش صورتی و گلها ابی باشن خونه اش ساده بود یک مربع کشید ویک مثلث شد سقف خونه...و دودکشی که دود ازش بلند میشد ...در خونش باز بود و لب هر پنجره یک گلدون...
یکی گفت عروسکت و میدی باهاش بازی کنم ...گفت بیا مال تو
یکی گفت باهات قهرم چرا ماشینم و شکوندی گفت ببخشید حواسم نبود..بیا اشتی کنیم بریم بازی... به چشماش نگاه کرد و خندید ودستش گرفت و گفت بریم
اما ناگهان یک روز بچه ها تصمیم گرفتن بزرگ بشن..
بزرگ شدن
یکی بود یکی نبود..خدا کجا بود؟...همه تو شهر خداشدن
میگفتن این چه زندگیه...چیش خنده داره ...مگه ما عقلمون کمه که دلنون الکی خوش کنیم
میگفت بیا فلانی و بازیش بدیم اینم نقشش ...گفت تو چرا باید نقشه بکشی من هستم گفت من میخوام گرگه این بازی باشم داوطلبم (دیگه به ده بیست سی چهل احتیاجی نبود)
یکی نقاشی کشید با مداد سیاه یک سری مکعب مستطیل کشید و تو هر کدوم صدتا دویستا مکعب این شد خونه همشون ایفون تصویری داره که اگه دلشون خواست طرف و ببینن و راه ندن با مداد سیاه خیابون کشید و خط مترو..بعد گفت جناب رییس اینم از نقشه شهر ،امادست !
یکی گفت من گشنم غذات و نریز دور بده من بخورم واست کفشت و واکس میزنم گفت برو دنبال کارت بدبخت ...کفشام چرم اصله مارکه
گفت تغصیر تو بود که من بدبخت شدم درغگو حیف من ....گفت خائن تهمت نزن خودت شروع کردی ...به در نگاهی کرد وگفت یا جای من اینجاست یا تو..
قضاوت با تو...
مادرم همیشه میگفت :
((عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب ))
هزار شب است که پشیمانم چرا یک شب عاشقی نکردم
دکتر علی شریعتی
پازل را کنار هم چیدم اما یک قطعه کم دارد
هر چی دنبالش گشتم نبود...نبودن این قطعه تو پازل شکلشو ناقص میکنه و تمام زحمات چند روزه ی منو به
باد میده
دین ما مثل پازل تمام اساس و چهارچوبش با هم جفت و جور هستند و اگه قطعه ای از ان نباشه شکلش به
هم میریزه
اما ما چی کار کردیم ؟؟؟؟؟؟؟؟
هر کدوم قطعه ای از دینو بر داشتیم و فقط به اون نگاه میکنیم ...غافل از اینکه اون تکه ای کوچک از پازل بزرگ
دین ماست...ویک قطعه نمیتونه کل شکل را به ما نشون بده
میگردیم ببینیم کجای دین با حال و روز ما سازگار همونو میگیریم دست
بدون اینکه به بقیه ی تکه هاش هم اهمیت بدیم
اما غافلیم از اینکه با اینکار چینش دین را از هم
گسستیم و هر کدام شکل مبهمی از ان را در دست داریم
یا تمام قطعه های پازل دین را در کنار هم بچین و در نهایت از تصویر زیبای
ان لذت ببر
یا اگر قرار پازل دین را ناقص بچینی هیچ وقت شروع به چیدن نکن چون جز تصویر
مبهم و ناقص چیزی نمیبینی....
مثل داورها که سوتی هایشان تکراری است
درفشانی های برخی همچنان تکراری است
یـــــک نفر فکری به حالٍ این مجردها نــــــکرد
در به در گشتن پی جا و مکان تکراری است !
نامـــــزد جان! از غم نســــل جوان دیگر نــگو
رای من مال خودت، نسل جوان تکراری است
در نگاه ٍ مـــــردم یارانـــــه خور! ایـــــــن روزها
گردش روز و شـــب و تکرار آن تکراری اســــت
خنده بر لب های محرومان نشاندن مشکل است
دیدنٍ لبـــخندٍ از ما بهــــتران تکــــراری اســت
آن تعارف های صاحــب خانه را جـدی نگــــیر
این که می گوید کجا؟ امشب بمان! تکراری است
بندرٍ ما بـس که دارد نقــــطه های دیـــــدنی
گاه حتی دیدنی های جهان تکراری اســـت !
در خــــیابان های شــــهرم، روز روشن دیدنٍ
خودفروشی بابت یک لقمه نان تکراری است
کشـــوری که سال ها خوابیده بر روی گسل
مطمئناْ هی تکان پشت تکان تکراری اســت
خوب فهمیدی عزیزم، بنده هم فهمیـده ام
در دو مورد قافیه آن هم « تکان» تکراری است
خنده ام می گیرد از اخبار! اما چاره چیــــست
جوک شنیدن از مقامات و سران تکراری است
کفـــتر و خــــرگوش را بیرون کشیـــدن از کلاه
فــیل کردن در میـــان استــکان تکراری است !
پول مردم را زدن در جیب، دزدی، اخـــــتلاس
گاه در انظار و گاهی هم نهان! تکراری است
قصد مطرح تر شدن داری اگر، شعــری نخوان
شعر خوانی در حضور این و آن تکراری اسـت
در پــی مضــمون دیـــگر باش جــان مــــادرت
گرگ و گله، خر لگد، سگ استخوان، تکراری است
این ردیـــف لامروت عین چســــب آهـن است
آخرٍ این بیت هـــم آمد هــمان ( تکراری است)
بیت بــــعدی را نمــــی گویم ، چرا که بعد ازین
آنچه می خواهم بگویم بی گمان تکراری است
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد
چه نکوتر انکه مرغی ز قفس پریده باشد
پر وب ال ما بریدند و در قفس گشودند
چه رها ،چه بسته مرغی که پرش بریده باشند
من از ان یکی گزیدم که به جز یکی ندیدم
که میان جمله خوبان به صفت گزیده باشد
عجب از حبیبم اید که ملول می نماید
نکند که از رقیبان سخنی شنیده باشد
اگر از کسی رسیده است به ما بدی بماند
به کسی مبادا از ما که بدی رسیده باشد
حضرت علی (ع) فرمودند : ((علت سقوط جامعه این است که جاهلان شما پر کار و تلاشند و اگاهان شما تن پرور و کوتاهی ورزند))
<<حکمت 283 نهج البلاغه>>
داشتم فکر میکردم مملکتی که سیاستش رنگ فوتبال بشه چه نتایجی به دنبال داره
موضوع انشا در مدارس : علم بهتر است یا سیاستبال ( لازم به ذکر است این واژه جایگزین مناسب ثروت یا افزونه خواهی است)
واحد درسی در مراکز اموزشی :درامدی بر سیاست فوتبالی ....رشته های جدید دانشگاهی : رواندرمانی سیاستمداران فوتبال / کارشناسی ارشد علوم سیاسی در حوزه فوتبال
حرفه ها و مشاغل جدید : معاونت فوتبال ریاست جمهوری /دبیر کل حمل ونقل فوتبال/رییس مجمع تشخیص مصلحت فوتبال.......
ایجاد یک مکتب جدید عقیدتی :فوتبالیسم
ایجاد جناح های جدید : سیاستمداران فوتبالیست و فوتبالیستهای سیاستمدار....نام فیلم های سینمایی : نماینده ای بر روی نیمکت ذخیره/معاونی در دروازه/
نام کتاب : رییس جمهوری در کرنر.....تیتر روزنامه : مردم در محوطه جریمه
تو این دنیا داوری با شماست.....
عناوین یادداشتهای وبلاگ
نویسندگان وبلاگ -گروهی
موسیقی