سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2 3 >

تا حالا شده واسه ی یک هدفی یا یک نتیجه ای حرص بخوری بعدش

مدتی میگذره و یا به اون نتیجه و هدفت رسیدی یا نرسیدی  یک نگاهی به خودت و

هدفت می اندازی و

بر میگردی پشت سرت و نگاه میکنی و میبینی خیلی حرص خوردی و تمام انرژیتو

صرف رسیدن به این هدف کردی اینجاست که از خودت یک سوال میپرسی

آخرش که چی؟

جوابی که به این سوال میدیم خیلی مهمه

خیلی دوست دارم با توجه به موقعیتهایی که داشتید بدونم چه جوابی به این سوال دادید؟؟؟؟ ممنون


نظر()

  

روزهای اغاز زندگی مان را باید غنیمت بشماریم...

چون به سادگی گریه  میکنیم و به اسانی میخندیم ...

اما چند روز که گذشت داشتیم زمین خوردن را تجربه میکردیم که محکم تر به ایستیم در این بین اشکی هم میریختیم تا درد زمین خوردنمان را تسکین دهد

و ملاتی باشدبرای مقاومت دست اندازهای بعدی همین روزها بود که یادمان دادند مردها گریه نمیکنند و هرجه زودتر اشکهایت را پاک کن ....

تو همین روزها بود که داشتیم شور ونشاط را میچشیدیم و بالا و پایین میپریدیم و خریدن یک عروسک نو را برای خودمان جشن میگرفتیم که یادمان دادند دختر ها باید سنگین ورنگین  باشند

اینجا بود که اشک برای مردانمان عیب شد و نشاط برای زنانمان نقص ...

بعد کم کم نقابهایی را ساختیم تا دیگر خودمان نباشیم و عیبها و نقصهایمان را بپوشانیم ...

تا به امروز که با اغاز هر روزی به دنبال نقابی میگردیم تا مخصوص کارهای ان روزمان باشد وبتواند در دیگران تاثیربگذارد

خیلی ها نقابهایشان را پاره کردند و خواستند که خودشان باشند دیگران انها را دیوانه خواندند و گاهی هم به انها به چشم یک مهاجم نگاه میکردند اما انها خود را از بند نقابها رها کردند

و پر کشیدند ....

امیدوارم ایندگان ما دردنیایی زندگی کنند که بتوانند دلشان را در دست بگیرند بدون اینکه هراسی داشته باشند و از اینکه خودشان هستند لذت ببرند


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

پدرمومن من ... مادر مقدس من ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم!

تو می گویی: نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد اما خودش نفهمد که دارد چه می گوید؟ فقط تمام کوشش اش این باشد که با دقت و وسواس مضجکی الفاظ و حروف را از مخارج اصلی اش صادر کند. اگر هنگام حرف زدن "ص" را "س" تلفظ کند حرف زدنش غلط می شود اما اگر اصلا نفهمد چه حرفهایی می زند و به مخاطبش چه می گوید غلط نمی شود!

اگر کسی روزی پنج بار و هر بار چند بار با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی و خواهش همیشگی خود را تلفظ می کند اما خودش نمی فهمد که چه درخواستی از شما دارد چه حالتی به شما دست می دهد؟ شما به او چه می دهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا بعنوان وظیفه یا ترس از شما هم انجام می دهد دیگر چه می کنید؟ گوشتان را پنبه نمی کنید؟

اگر خدا از آدم خیلی بی شعور و بلکه آدمی که مایه مخصوص ضد شعور دارد بدش بیاید همان رکعت اول اولین نمازش با یک لگد پشت به قبله از درگاه خود بیرونش می اندازد و پرتش می کند توی بدترین جاهای جهان سوم تا در چنگ استعمار همچون چهارپایان زبان بسته ی نجیب بار بکشد و خار هم نخورد و شکر خدا کند و در آرزوی بهشت آخرت در دوزخ دنیا زندگی کند و در لهیب آتش و ذلت و جهل و فقر خود ابولهب باشد و زنش حماله الحطب!!!

و اگر خدا ترحم کند رهایش می کند تا همچون خر خراس تمام عمر بر عادت خویش در دوار سرسام آور بلاهت دور زند و دور زند و دور زند...... و در غروب یک عمر حرکت و طی طریق در این" مذهب دوری" به همان نقطه ای رسد که صبح آغاز کرده بود. با چشم بسته تا نبیند که چه می کند و با پوز بسته تا نخورد از آنچه می سازد! و این است بنده مومن آنچه عفت و تقوی می گویند.

کجایی پدر مومن من... مادر مقدس من... وای بر شما نمازگزارانی که سخت غافلید و از نماز نیز. در خیالتان  خدای آسمان را نماز می برید و در عمل بت های قرن را. خداوندان زمین را... 

بت هایی را که دیگر مجسمه های ساده و گنگ و عاجز عصر ابراهیم و سرزمین محمد نیستند...

 


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

انسان‌ها

دکتر علی شریعتی انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم کرده است:

1ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

 

2ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت‌شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌‌شان یکی است.

 

3ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

 

4ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هستند.

شگفت‌انگیز‌ترین آدم‌ها.

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم، باز می‌شناسیم، می فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

+ نوشته شده در  سه شنبه پنجم آبان 1388ساعت 15:12  توسط سورنا  |  < type="text/java">

اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکرکنم

 تا این که در مسجد بشینم و به کفشهایم فکر کنم

 

 |  < type="text/java">

اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند:

 ((اگر خدا کفیل است غصه برای چه؟

 اگر رزق تقسیم شده حرص برای چه ؟

اگر دنیا فریبنده است اعتماد به ان چرا؟

اگر بهشت حق است تظاهر به ایمان چرا؟

اگر قبر یک حقیقت است ساختمان مجلل چرا؟

اگر جهنم راست است این همه نا حقی چرا؟

اگر حساب اخرت وجود دارد جمع مال حرام چرا؟

اگر قیامتی هست خیانت به مردم چرا؟

اگر دشمن مردم شیطان است پیروی از او چرا))


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

دو پدیده را مردم عوام نمیتوانند از هم سوا کنند ،

یکی شور مذهبی و یکی شعور مذهبی ،این دو ربطی به هم ندارند ، ان کسی که شور مذهبی دارد خیال میکند

که شعور مذهبی هم دارد.(دکتر علی شریعتی)


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

همه گناه من این بود که به  تو که از یک مشت گل درست شدی سجده نکرم

پروردگارم اینقدر دوستت داشت که سجده به تو را با اطاعت از فرمانش یکی میدونست منم  که سجده نکردم شدم نافرمان واخراج شدم همین کافیه که نقش منفیه همه جا مال من باشه

ادم، بشر ، انسان، اعتراف کن که همه گناهات زیر سر من نیست! ...اعتراف کن یک موقع هایی کار کار نفس خودته ..من شدم یک توجیه واسه تو و گناهات

درسته قسم خوردم که وسوست کنم .نذارم به سعادت برسی

اما یک موقع هایی دست منو از پشت می بندی ...حواستو جمع گناهت کن من فقط وسوسه میکنم ..اما تو با کله میدوی.. بعضی وقتها حتی نیازی نیست وسوسه کنم خودت راهو میری و من فقط نگاهت میکنم و به خدا میگم دیدی من کاریش نداشتم

به ما گفتن مقام تو انسان از من وبقیه فرشته ها بالاتر چون به تو اراده دادن  اختیار دادن فکر دادن یک چیزی هم به نام عقل داری ... اما کو من که هیچ کدومش  و ندیدم ؟

شاید بلد نیستی ازشون استفاده کنی

ادم بیچاره دلم میسوزه واسه خدا که دلشو به تو خوش کرده و واست راه تقلب هم گذاشته و دستورالعمل استفاده از اون عقلت و اختیارتو ارادتم فرستاده ولی بازم کج میری..

پس گناهی از تو به گردن من نیست ..امضا :شیطان


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

وقتی میخوان عصر جاهلیت و تعریف کنن میگن:"زمانی که مردم بت پرست بودند و خیلی کارهای ناروای دیگه را انجام میدادن و وقتی ازشون میپرسیدی چرا این گونه عمل میکنید جواب میدادندچون اجداد وو پدرانمان  بودند....این شد جهالت همه هم قبول داریم"

این تعریف مرزی شد بین عصر جاهلی و عصر اگااااااااهی

حالا یک سوال فنی: ما چرا مسلمونیم؟.....جالب شد نه!!!!

نمیتونیم سر خودمون کلاه بذاریم.جوابش همونه که میدونی چون

پدرها و مادرهامون مسلمون هستن...با این جواب  ورودتو به دنیای اسلام جاهلی خوش امد میگم؛

یک مژده دیگه بدم ما از اون عصر جاهلی ها جاهل تریم . چرا؟ چون اونا حداقل تکلیفشون روشن بود و میدونستن به کدوم بت سجده میکنن اما بیچاره ما که اینم نمیدونیم

یکی با خدا قهر کرده بود  علتشم این بود که هر چی از خدا خواسته بود بهش نداده بود اما بلند شد نمازشو خوند بعد ازش پرسیدن تو که قهری چرا نماز؟  گفت  : اولا عادت ، دوما میترسم اگه نخونم بدتر جوابم و بده...این یعنی اینکه ما فکر میکنیم خدا مثل ما ادمها کینه ای و منتظر انتقام..مسلمون بیچاره فلسفه نماز ونمیدونه

ما که اسلام و یدک میکشیم و سند بهشت و شش دانگ به نام خودمون زدیم کلی ادعا و شعار بلدیم تو الفبای اولیه اسلام موندیم 

چون نمیدونیم تمام محور این دین تفکر وتدبر...

خوشبختانه یکی دوبار به ایه های قران یه نگاهی انداختیم و دیدیم عباراتی مثل "افلا یتفکرون یا افلا یتدبرون" شاید خدا اینا را اورده تا اهنگ ایه هاش جور در بیاد..

خودت و گول نزن خوب میدونی منظور خدا از این حرفا چیه یعنی هرکاری قدم اولش باید تفکر باشه.

اینقدر تو اعتقاداتمون ضعف داریم که در گوش بچه را میگیریم تا مبادا اسم دین دیگه ای را بشنوه ..

منشا این ترس کجاست؟؟ باید اعتقاداتشو میکاشتین ریشه شو تقویت میکردین و وقتی جوونه میزد ازش نگهداری میکردین حالا یک درختی دارین که ریشه اش ضعیفه و دور تا دورش پر است از علفهای هرز منتظرن ضعیفتر بشه وبپیچن و خشکش کنن حالا میخواین حرصش کنین یا شاخه ها و برگهاشو بچینین نه اقا جون  ریشه خرابه ! بسترش مناسب نبود...حواست کجا بود وقتی سنگ بناشو بد گذاشتی

این درخت شبیه اعتقادات من وتو ...اما یک نکته من و تو درخت نیستیم که یکی دیگه بخواد حرصش کنه ما یک کله داریم که توش عقله و اون بهترین ابزار واسه حرص کردن خودمون و اون علفهای هرزه 

 اگه تا اینجا جاهل بودیم حالا نوبت ماست که راهمون و فکرمون پیدا کنبم...میخوام شروع کنم فکر کنم به خودم ، به خلقتم ، به هدفهای افرینش ، به راهم ، به خالقم و...

من نمیخوام مثل گذشتگانم باشم واسلام جاهلی را به نسلهای بعد ارثیه بدم...


نظر()

  

بچه که بودیم وقتی بزرگترها میخواستن حرفایی رو بزنن که عقل ما بهش قد نمیداد میگفتن بچه برو کارتون ببین...

کمی بزرگتر که شدیم میگفتن درسهات و نوشتی

خلاصه هر چی ما بزرگتر شدیم این نخود سیاه بزرگتر شد... اونایی هم که ما را دنبال نخود سیاه میفرستادن بیشتر شدن هم تو خونه و هم بیرون از خونه....

تا به امروز که من وتو به اینجا رسیدیم کلی نخود سیاه گذاشتن که بریم دنبالش تا خودشون با خیال راحت بالا بشینن  و گفتمان داشته باشن و به من و تو بخندن...

اما خداییش این نخود سیاه ها خوب ما را مشغول میکنن ما هم که از دنیا بی خبر هر توپی که وسط می افته دنبالش میریم و کلی هم لذتش و میبریم گفتم توپ یاد فوتبال و جام جهانی و حاشیه ها افتادی نکنه اینا نخود سیاه باشن ؟! واسه اینکه من و تو مشغول بشیم  و نفهمیم دنیا دست کیه ....نخودها را میشه با توجه به میزان مشغول کردن من و تو درجه بندی کرد  این فوتبال از نوع درجه دو یا سه است اخه مشغول میکنه اما نه همه را . اما وای به اون نخود درجه مرغوبها که همچین درگیرت میکنه که نمیفهی چه خبر...

اینا توپایی که به خونه من و تو شوت میشه تو هیچ وقت زننده توپ و نمیبینی اما اگه توپش و قبول کردی یک گل میشه واسه اونا ////////خوشحال میشن ببینن من وتو جوون سرمون گرمه و سر از کارهاشون در نمیاریم

بیا این جور تصور کنبم که ما جوونا هر کدوم یک هسته اتمیم و اگه شکفته بشیم میتونیم انقلاب وانفجاری ایجاد کنیم حالا اگه خوب فکر کنیم  هر جوونی که سرش گرم  بشه یک انفجار سرکوب میشه و از خیلی انقلابها و تغییرات جلوگیری میشه

حالا بیا این نخود سیاه ها را بشناسیم ..از اینترنت ، موبایل ،فوتبال ، گرفته تا جریانات موجود در جامعه ....دنبال کردن همه اینا بنا به سلیقه ممکنه واسه من وتو جالب ولذت بخش باشه اما یادمون نره اینا ابزارن واسه زندگی من وتو نکنه من و تو بشیم بازیچه شون حالا این نخود سیاه ها بزرگتر شدن ، شدن سنگ جلوی راه من وتو تا نتونیم بشکفیم و دنیا را تغییر بدیم  یک نکته ی جالب اونا با همه زرنگیشون یک چیز و فراموش کردن اینکه من وتو دیگه بچه نیستیم عقلمون به خیلی چیزها قد میده...میدونیم دارن چه کارایی میکنن قضیه همون کبکه است..


نظر()

  


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ